رسیدگی به مردم

پدرم بسیار متوجه حال و وضعیت زیردستان بودند. مثلاً در دانشکده دائما ًاز خدمتکارها می‌پرسیدند غذا خوردید؟ چه خوردید؟ غالباً از منزل غذا می‌بردند و اگر دانشکده غذا می‌داد تا نصف آن را به خدمتکارهای دانشکده نمی‌دادند غذا نمی‌خوردند. از دستور دادن به دیگران به شدت ابا می‌کردند و اگر هم ناچار می‌شدند با خواهش و خضوع همراه بود. تجسم مطلق مکارم اخلاق بودند و اعتقاد داشتند استاد و خدمتکار، همه بنده‌ی خدا هستند و شئوناتی که برخی از افراد برای خود قایل می‌شوند نشانه‌ی تنگ‌نظری آن‌هاست.   ادامه مطلب ...